چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

یکم فمینیست بازی الکی !

آقایون و خانومهای محترم دقت کنید
کلا بده که دختری با پسری حرف بزنه حتی اگه در این حد باشه که دختره به پسره (که مسئول کپی اون بخشه ) بگه از این کاغذها سه سری کپی بگیر ! حتی اگه اون دختره هیچ نازی نداشته باشه (کلا دختره بدبخت انقدر کار داره که نازش یادش می ره ) حتی اگه کل بدنش رو از فرق سر تا نو ک پا با چادر پوشونده باشه (تازه این دختر خانم تو واقعیت هم چادر سرش می کنه و بلده نه مثل من که همیشه مشکل دارم با پوشوندن موهام زیر چادر!)
نمی دونم فکر کنم چشمهای دختره اشعه X داره یا شاید چشمهای پسره که مسئول کپی اون بخشه اشعه ماوراء بنفش داره چون خانم دیگه ای که اونجا بوده به هر حال لابد تشخیص اشعه خطرناکی رو داده که فورا اومده و اعلام کرده که :"از این به بعد برای کپی کردن مرد بفرستین، یعنی که چی دختر بیاد به پسر بگه کپی بگیر !" چه بی ناموسیا !
اصلا هم شوخی نیست ها کاملا جدیه ، جدیه ، حالا شما هی گلوتون رو باسیه حقوق زنان پاره کنید !

ربطشو خودتون پیدا کنید !
خوش بگذره !
نظرات 7 + ارسال نظر
حضرت عشق *--* روزبه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 00:41 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

س س سلام
خوبی ؟
اولین بار بود که اومدم
امیدوارم که آخرین بارم نباشه !
قالب خیلی قشنگی داری
نوشته هاتم خوبن مخصوصا عکس ها !
امیدوارم که دوستهای خوبی واسه هم شیم
منتظرت در حضرت عشق هستم
قربانت
موفق باشی
فعلا.............
---------یا حق ! ----------

حضرت عشق *--* روزبه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 00:43 http://hazrat-eshgh.blogsky.com

راستی چون اولین نظر دادم فکر کنم مقدمه ی خوبی باشه نه ؟
واسه آشنا شدن !!!

بانوی ماه یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 00:44 http://banooyemah.blogsky.com

سلام
ای رهگذر
با نگاه بی انتهایت
به عمق تک تک حروف و
واژه هایم بنگر و
آرام آرام
مرا همراه با این صفحه ورق بزن...
و بعد به رسم روزگار مراو
عمق نو شته هایم را
به دست فراموشی بسپار...

نقره ای یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 00:59

وا ... خب چه معنی داره؟؟؟؟؟؟ D:

عمو بهزاد یکشنبه 22 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 06:50 http://behzadwin.blogsky.com

سلام غزل

اولا مرسی بابت کامنت ها. یه مدتی آدم مخش قفل می کنه و نمیتونه بنویسه و فکر کنم حسمو درک کنی. در مورد این چیزی هم که نوشتی واقعا از اینکه هنوزم توی جامعه مون از این جور آدما هستند آدم احساس تاسف میکنه. یکی از چیزایی که اینوری ها رو برای برای برگشتن دلسرد میکنه همین چیزاست. جزئ معدود خوبی های اینجا اینه که کسی نه به زن بودن کار داره نه به مرد بودن. نه به سفید بودن نه به سیاه بودن. نه به مسلمون بودن. نه به مسیحی بودن. در هر حال امیدواریم این فکرهای متعصبانه و سنتی گونه از جامعه زدوده بشه. دین و شعائر خوبه ولی وقتی با تعصب قاطی میشه مشکل زا میشه...

تاکامی دوشنبه 23 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 08:03

سلام
از اینکه وبلاگ به این باحالی داری کلی حال کردم.
از این اتفاق ها خیلی میافته ولی آدم باید عاقل باشه و این حماقتها رو به حساب دیانت نذاره.
موفق باشی و سربلند.

غزل سه‌شنبه 24 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 01:48

سلام Mr تاکامی
خیلی خوشحال شدم که اومدی و به وبلاگم سر زدی ، و خیلی خیلی خوشحال تر شدم که بنظرت با حال اومده مرسی . در این رابطه هم آره موافقم که اینکارا اصلا ربطی به دین نداره ولی با حرف عمو بهزاد هم موافقم که اینکارا باعث می شه آدم رنجیده بشه از اینجا !
مرسی بازم ، خوشحال شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد