چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

وقتی بیابون بشه دشت و من دپرس باشم !

بد فرم بهار شده ، همه صحنه های مورد علاقه من داره هر روز دیده می شه ، درختهای کنار اتوبان مدرس (شمال به جنوب) که تو زمستون نوک همشونو می چینن ، و تو بهار وقتی از بغلشون رد می شی ، سر تا پاشون (حالا نه دقیقا تا خود پاشون ولی اکثر بدنشون !) سبز شده ، یه سبزی جالبی داره ! صحنه جالب روییدن جوونه ها رو ی درخت وقتی می بینی کل شاخه چوب خشکه و سرش یه موجود نوک تیز سبز زده بیرون ، داره از تو پوسته سخت خودشو می کشه بیرون و بزور می خواد بگه :"اوی ما هم هستیم!" یا دیدن یک عالمه از این گلهای زرد کوچیک که از لابه لای نرده های خونه ها خودشون رو بزور می ریزن بیرون تا هر رهگذری که رد می شه با غرور ،بهش فخر بفروشن که :"ببین ما چقدر خوشگلیم! " و اون گلهای بنفش شکل خوشه های انگور که از همه دیوار ها می رن بالا و خودشون رو از اون بالا آویزون می کنن پایین و با شیطنت به بچه های مدرسه ای می گن :"اگه تونستی مارو بگیری!" خلاصه که زمین و هوا و ماه و خورشید و باد و بوران در تلاشن که ما رو بهاری کنن و هیچ کاری تو یک روز بهاری سختر و دلخراش تر از نشستن پشت کامپیوتر و کارکردن نیست!

خب بلاخره همه جینگولک بازی ها و ننه من غریبم بازی های ما به نتیجه نرسید و هفته پیش با نامه رسمی به ما ابلاغ کردن که هر بلایی هم می خواد سرتون بیاد،بیاد ! پاشین برید بیابون! و ما هم شنبه رفتیم و دیدیم نه بابا بیابون کجا بود ، شده دشت ! یه دشت سرسبز خوشگل با یه آسمون باحال و باد خوب! اما چون طبق اصل حالگیری ، هیچ چیزی کامل نیست ، قسمت بدش این بود که بیرون باد می یاد و هوا بس ناجوانمردانه زیبا ! اونوقت ما تو یه ساختمون نشستیم که هیچ پنجره ای نداره و صرفا باید تصور کنی که هوا بیرون چقدر خوبه ! واقعا بلانسبت این معمار های گرامی ، اما یکم IQ زده معمار این ساختمون ،فکر نکرده ساختمون به این گندگی بیشتر از یدونه پنجره می خواد که این همه آدم بتونن هوا تنفس کنن ! ! !
خب چیز دیگه ای نمونده که من غر بزنم ، فقط اینکه هوا عالی برای اینکه بشه زندگی کرد ! حتی تو این دنیای وارونه وارونه ما !
خوش بگذره
نظرات 5 + ارسال نظر
شاذه یکشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 12:14 http://shazze.blogsky.com

سلام
وای چه بهاری! کلاْ آدم باید بیخیال حالگیریا بشه! سخته ولی غیر ممکن نیست مگه نه؟
داستان دوست داری؟ شاد عشقولانه دنباله دار؟ اگه می خونی یه سری بزن.

فیروزه یکشنبه 26 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 22:48

آی گفتی غزل جون.بد فرم امسال همه چی بهاری شده!وووووووااااااااایییی نمی دونی هر روز چه بوی اقاقی ای تو کوچه های دور و بر ما هست!بوی بهار نارنج!
خدا وکیلی بهار امسال خیلی مشکوک میزنه!

شاذه دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 13:11

سلام
رفتم متن پایینی رو خوندم گفتم همینجا نظر بدم!
پرتقال شیلی و سیب خارجی.... تولید کننده ی بدبخت داخلی نه وام داره نه سرمایه.... تازه جنسشم خوب فروش نمیره.
زیارت مامان باباتم قبول!
به نظرم خونه بزرگ و کوچیک نداره. مهم اون حسیه که به آدم القا می کنه. بزرگترین آرزوی دنیاییم اینه که خونمو دوست داشته باشم.

mariam دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 14:59

پس نگم واست از هوای اینجا و عطر بهار نارنجی که مدام تو هوا پخشه؟!!... جات سبزه غزل کاش میشد که میومدی یه سر... دلم برات تنگ شده خیلی خیلی...

غزل دوشنبه 27 فروردین‌ماه سال 1386 ساعت 15:05

وای من نمی دونم شما شیرازیها چه می کنید تو این هوا من اگه عطر بهار نارنج تو هوا بود عمرا سر جام بند بودم ، می زدم به کوه و کمر جان خودم ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد