چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند!

واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند                 چون بخلوت می روندآن کار دیگر میکنند

مُشکلی دارم ز دانشمند مجلس باز پرس                 توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند

گوییا باور نمیدارند روز داوری                                   کاین همه قلب و دغل در کار داور میکنند

بنده پیر خراباتم که درویشان او                                گنج را از بی نیازی خاک بر سر میکنند

یارب این نو دولتان را با خر خودشان نشان                کاین همه نازازغلام تُرک و استر میکنند

ای گدای خانقه برجه که در دیر‌‌ ِمُغان                        میدهند آبی و دلها راتوانگر میکنند

حُسن‌ ِ بی پایان او چندانکه عاشق میکشد              زمرۀدیگر بعشق از غیب سر بر میکنند

بردر‌ ِ میخانۀعشق ای ملک تسبیح گوی                  کاندر آنجا طینت آدم مخمّر میکنند

صبحدم از عرش میآمدخروشی عقل گفت

قُدسیان گویی که شعر حافظ از بر میکنند

این برای اون شاعری که می خواد شعرش رو تو پستو بزاره و بره آدم جدی بشه ، یه آدم واقعی !

خوش بگذره !

نظرات 11 + ارسال نظر
جاوید دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:13 http://gamez.ir

سلام

من هیچ وقت از شعر چیزی سر در نیاوردم !!!!

ترجمش هم می ذاشتی ! تو دبیرستان هم بیشترین نمره رو ترجمه شعر داشت !

موفق و پیروز باشید

جاوید

دوست دوشنبه 14 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:34

بد جوری رفتی تو کار شعر
موفق باشی

خب از شعر خوشم می یاد و خودم نمی تونم شعر بگم ، اما بیشتر رفتم تو کار شاعری که نمی خواد دیگه شعراشو بزاره ! می خوام ببینم می شه به قول معروف از خر شیطون پیادش کرد تا دوباره شعراشو بخونیم یا نه ! ;)

شاذه سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:05

سلام سلام غزل جون
چند سال پیش دوستام یه روز می خواستن منو امتحان کنن. دیوان حافظ گرفتن دستشون هر شعری که باز می کردن من دوسه خط می خوندم و می بستن. تا آخری یادم نیست چی باز کردن که من فقط بیت اولی رو حفظ بودم و اونو گفتم و داشتم فکر می کردم که کم آوردم که دخترعموم بسه دیگه ایشش حالمون بد شد. بریم تو حیاط بازی :)))
خلاصه که ما خیط نکردیم!

مردی که مرده بود سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:27 http://zendeh-be-goor.blogsky.com

فکر شاعر گرسنه باش...همون که حتی یه غزل هم به شیطون نفروخته.....

شاذه سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:35

سلام
فکر کردم اینجا جواب بدم بهتره. البته اونجام مختصری جواب دادم.
جوونیام حفظ می کردم. اونوقتا حافظه ای واسه حفظ حافظ بود!!
وایییی چه خجالت آور:)) خیلی خوبه که این قدر شاد و جوونی. بابا ایول! من که الانه رسیدم به نصفه ی راه و تازه تازه اینجا دارم جوونیمو سنمو پیدا می کنم:) اصلاً لازم نیس که بزرگ بشی. دنیا بزرگا دنیای قشنگی نیس :(
نه بابا. من همیشه دویدم. هیچ وقت واینستادم دورمو ببینم و از جوونیم لذت ببرم. هیشکیم نگفت بارکلا!! چه کاریه؟؟ برو خوش باش
داستان می نویسم برای دل خودم. برای این که اینجا کسایی هستن که ازم توقع مسئولیتای همیشگیمو ندارن. واسشون فرقی نمی کنه الان دور دهن بچم یا زیر پاش تمیزه یا نه؟ الان موهای دخترم شونه زده و مرتبه یا نه؟ الان پسرم خونشونو بهم می ریزه یا نه؟ اینجا دنیای من و دوستامه که یه دنیا از همتون ممنونم :*)

جاوید سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 20:21 http://gamez.ir

ظاهرا اینجا فقط من تو ضمینه شعر و شاعری خنگم !!!!!!!

موفق و پیروز باشید

جاوید

شاذه سه‌شنبه 15 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 23:48

باز آ و دل تنگ مرا مونس جان باش
وین سوخته را محرم اسرار نهان باش
زان باده که در میکده ی عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش



یعنی که آپم بدو بیا!

شاذه چهارشنبه 16 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 16:21

یه آپ عریض و طویل :))

شاذه پنج‌شنبه 17 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:42

غزل؟؟؟؟ کجایی؟ خوبی؟

قرار بلاگ اسکایی ها شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 12:01 http://1st-gharar.blogsky.com

سلام!
***********************
*******************
قرار بلاگ اسکایی ها به روز شد....
****************
*******************
موفق باشی

نقره ای شنبه 19 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 19:52

نچ!!! بیخیال هم نمی شی گویا!!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد