در راستای صحبتهای پست قبلی ، من از این آهنگه خوشم می یاد که اینجا گذوشتم ! دوستش دارم ، رامین می دونه که من از اینجور گیتار زدن خوشم می یاد (بهش چی می گن رامین؟) عین زخمه روی تار می مونه ! از جیغهاش خوشم می یاد، و متن جالبی داره ! دوست دارم!!! نظرتون چیه ؟ زندگی اینطوری خوبه !
بازم در همون راستایی که گفتم چندتا سخن حکیمانه به خوردتون می دم :
۱- راننده ما توشرکت شخصیت جالبیه، رسما باسیه خودش یه پا فیلسوفه! هر مرضی هم داشته باشی براش یکجور دوای گیاهی تو چنته داره! حالا امروز سخنی گفتن که واقعا باید جوونها آویزه گوششون کنن (از ما که گذشته!) فرمودن : دنیا رو هرجور که نگاه کنی همون شکلی میشه!
۲- مامان من یه دوست داره که ایشون هم در نوع خودشون بینظیره. مظهری از آرامش و ریلکسی این خانم، خیلی کم ممکنه ببینی عصبانی بشه یا حرص چیزی رو بخوره یا از همه مهتر غر بزنه، امروز داشتن یه سری اتفاقهایی که تو طول روز افتاده بود رو تعریف می کرد، حالا اون با خونسردی و خنده داره می گه که آره خواهر شوهرم ساعت ۷ شب سرزده اومد خونمون، منم در کمال خونسردی شاکی که وااا چقدر بی ملاحظه !واااا ! (یکی نیست بگه به تو چه!) بعد ایشون فرمودن که ببین عزیزم چه من بخوام چه نخوام این اتفاقها می یوفته، حالا اگه بخوام روش حرص هم بخورم که تازه یه بلای بیشتر سر بدنم می یارم، پس حرص نمی خورم می زارم اتفاقه بیوفته ! منو می گی همینجور دهنم باز مونده بود، وا!!
۳- این آخری هم از جناب هاپولی : می فرمایند که انسان آنزمان دچار یاس فلسفی می شود که بر سر سفره ای رنگارنگ و پر از غذاهای مورد علاقه بشیند، اما مجبور شود نگاه کند و فقط کته و ماست نوش جان کند!
همچنان خوش بگذره! (خوش نه خشک! )
س
ل
ا
م
--------
خوبین شما ؟
فکر کنم اول شدن مقدمهی خوبی واسه آشناییه
نه ؟
نظرت چیه ؟
منتظرتم
موفق باشی
فعلا....
---------- یا حق !--------
سلام
خوبی عزیزم؟
دختر گلم هنوز عروسی نشده؟:)) اون یکی دخترم که فرستادم خونه ی بخت این یکی مونده رو دستم. (حالا یکی نیست بگه احمق به کجای دستت فشار میاد که می خوای بپرونیش:))
جدا از بحث خاله زنکی، با فرمایشاتتون موافقم. اما وقتی که آدم بنیه ای داشته باشه... این روزا به شدت احساس ضعف می کنم. اراده ام رفته مرخصی و من عین احمقها ماتم گرفتم:(
ماتم چی؟ هیچی! هی به خودم می گم یه نگاه دورت بکن، آخه چی کم داری که عزا گرفتی. خداییش هیچی. خدا عقلم بده!!!
نه مامانی یکی از اون شخصیت هاتو بگو بیاد دیگه ؟ ;) مثلا آریا خوب بود یا اونکه جن داشت هم خیلی خوب بود !
می دونی مامانی من یه کشف جدید کردم این اثر گرما هستش همه یه جورایی مثل تو هستن ُ آدم الکی عزا می گیرین هیچیشون هم نیستا من به این نتیجه رسیدم که گرمای زیاد باعث شده ! تو هم که تو کویری بیشتر گرما داری ُ پس سعی کن تا می تونی زیر کولر بمونی و همش شربت آبلیمو بخور که خنک باشی ! خوش بگذره ! وبلاگت چی شد ؟ چی کارش کنم؟
می گم به اون رانندتون بگو یکی رو می شناسی هر جور دنیا رو نگا کرد دنیا برعکس نگا اون کار خودشو کرد !!!! خودم رو می گم و کاملا هم جدی می گما تست کن یه بار !
موفق و پیروز باشید
جاوید
خب می دونی اینی که می گی خودش یه جور نگاه هستش! یعنی تو دنیا رو اینجوری نگاه می کنی که دنیا همش داره کار خودش رو می کنه!مگه نه ؟
Valla esme khassi be oon soorat nadare! har guitari mesle baghieye guitar ha ye sedaye mamooli dare, ama kari ke mitooni be lotfe "effects" anjam bedi ine ke sedasho taghir bedi be model haye mokhtalef. chizi ke to azash be onvane jigh yaad mikoni ye model effect hast be name "distortion" ke miad va sedaye aslie guitaro noisy mikone be tore saade! ama khob darajate distortion kheili fargh dare masalan in khanum dare az hamin effect estefade mikon metallica ham hamin tor vali khob sedaye guitar az zamin ta asemoon fargh dare. be har hal fek konam hamin ghadr khoobe;)
مرسی رامین، واقعا خوب بود! آدم اینجوری کلی چیز یاد می گیره! خوش بگذره
والا غزل جون من سر سفره ی خالی هم اگه نشسته باشم و کته و ماست بخورم بازم دچار یاس فلسفی میشم.راستی این دوست مامانتون یه کلاس «چگونه می تون سیب زمینی بود» نمیذاره؟.بهش بگو من حتما حتما تو کلاساش شرکت می کنما.
آها یعنی من الان دنیا رو برعکس می بینم یا دنیا منو برعکس می بینه ! ;-)