این دشمن خونخوار!

گرما داره خفه ام می کنه! کاملا به صورت تدریجی و زجر آور! شکنجه ای که چند ماهه با من شروع کرده! از صبح آروم آروم شروع می کنه، توی ترافیک توی تاکسی هایی که به خاطر بنزین تحت هیچ شرایطی کولرهاشون رو روشن نمی کنن، خودش رو نشون می ده، اولش و خیلی جونی نداره، یه دونه بادبزن چوبی چینی سوغاتی اصفهان از پسش بر می یاد. فقط می مونه قیافه کج کج آدمها که می بینن داری ساعت ۷:۳۰ صبح خودتو تند تند باد می زنی ، هوا که خوبه اون ساعت!

و بعد با گذشت زمان هی قوی تر و قوی تر می شه! تا حدی که صبح ساعت ۸:۱۵ تو واحد هوا مطبوع و تا حدی بهاریه، ساعت ۱۰ هوا متوسط رو به گرماست و ساعت ۱۲ خفقان آوره و ساعت ۱ به بعد مرگ آوره! اون موقع است که قطره های عرق این یاران باوفای گرما، خودشون رو نشون می دن! از لای موها ،کنار شقیقه ها و از همه جانفرسا تر پشت گردن ، شروع به حرکت می کنن! و تنها راه مقابله با هاشون استفاده از دشمن سفید مربعی شکلشون یعنی دستماله .

تحمل کردن گرما، عملیه که هم نیروی فیزیکی آدم رو میگیره هم نیروی ذهنی آدم رو! هم هی باید خودت رو تند تند باد بزنی و دستت درد بگیره، هم باید هی فشار گرما رو تحمل کنی و اعصابت درد بگیره! برای همینه که اکثر آدمهایی که تحت تاثیر گرما هستن، اعصاب ضعیفی دارن و سریع از کوره در می رن! در واقع در چنین شرایطی تنها جایی که می شه حضور داشت، توی استخر آب و یا توی خونه زیر کولر آبیه روشن تا انتهاست ، و آخرین جایی که نباید باشی ، پشت میزت تو شرکت بقل دست یه فنکو ال فکستنیه!

و حتی این موجود پر مدعا بعد از رفتن آفتاب هم دست از سر انسانها بر نمی داره و قدرت خودش رو انتشار می ده و بازهم همدم تمام این مدت سال ، همون بادبزن چوبیه چینیه سوغات اصفهانه! که من این روزها بدون عینک می تونم بیرون برم یا حتی بدون موبایل اما بدون بادبزن هرگز!

از الان بی صبرانه منتظر بازگشت پاییز این فصل دوست داشتنی هستیم!

دوستداران هوای خوش!