ارمنستان ۷- ایروان!

خونه ای که ماگرفته بودیم تو خیابون Komitas بود، خانم معاملات ملکی آدرس اونجارو هم به زبان ارمنی هم به زبان انگلیسی برامون توی تقویم من نوشت که به زبان ارمنیش خیلی به دردمون خورد. آقاهه بهمون گفت که چون دارن توی خیابون لوله کشی میکنن هر روز از ساعت ۸تا ۱ و شب از ۱۰تا ۸ صبح آب نداریم، که خب برای ما مهم نبود چون احتمالا اون ساعتها بیرون بودیم یا اگه تو خونه بودیم خواب بودیم . بعد از اینکه کلید رو تحویل گرفتیم ،کمی استراحت کردیم و لباس عوض کردیم بعدش با دوستمون رفتیم تا بعد از ۴ ساعت گشنگی توی رستوران KFC ، یه چیزی بخوریم . البته دوست خواهر کوچیکه مجبور شد که برگرده بره خونه، و نگران ما بود که آیا می تونیم خودمون بریم خونه؟ که ما بهش اطمینان دادیم که نقشه داریم و آدرس هم داریم و می تونیم خودمون رو برسونیم خونه!

بعد از اینکه غذا خوردیم و زندگی قشنگ تر شد. شروع کردیم به پیاده حرکت کردن در جهت که اومده بودیم تا اینکه رسیدیم به یک میدون بزرگ که از روی نقشه مشخص شد که اسمش هست republic Square که در واقع بیشتر به اسم Hanrapetutyan Hraparak یا در واقع همون haraparak شناخته می شه . دور تا دور میدان پر بود از ساختمون های تاریخی خیلی بزرگ و خوشگل. در واقع مرکز شهر به حساب می یومد و اونجا پر بود از هتل ها و کافه ها و بارها و رستوران های مختلف، بعد ها هم ما هرچی رستوران با بچه ها اومدیم توی یکی از خیبابون های منتهی به این میدون قرار داشت. همچنین اکثر مغازه های خیلی شیک شامل مارکهای بنتون ، گوچی ، زارا و غیره هم اونجا بود. در واقع بهترین هتل ایروان یعنی American marriot hotel هم توی ضلع جنوبی این میدون قرار داشت. این عکس نمایی از بالای این میدون نشون می ده که مطمئنا توسط من گرفته نشده و از جستجو در گوگل بدست آمده:

Republic

و اینم عکسهایی از داخل میدون که ایندفعه توسط خودم گرفته شده:

 ساختمونهای بلندی بودن با سر ستونهای بزرگ!

اینم دقیقا روبروی ساختمون اولیه اونور میدون و یه جور موزه بود:‌

اینم ساختمون پست و تلفن خونه مرکزی بود، ما همون روز اول رفتیم اینجا یه تلفن به ایران بزنیم چون موبایل آبجی کوچیکه خراب شده بود و نمی خواستیم که از موبایل من زیاد استفاده کنیم، البته بعدا فهمیدیم که پولی که ایران برای رولینگ موبایل بگیره از هزینه مخابرات تو ایروان ارزون تر میشه یا اینکه برابر میشه!

اینم نمایی از هتل آمریکای که توی میدون قرار داشت، باسیه من جالبیش این بود که جلوی هتل یک کافی شاپ بود که مردم می رفتن توش می شستن و چیز میز می خوردن!

به غیر از republic Square یه میدون معروف دیگه هم  به اسم اپرا، چند خیابون اونورتر بود. که ساختمون اپرای برزگی هم اون تو قرار داشت و پشت ساختمون یه میدون پر از کافی شاپ بود! آبجی کوچیکه می گفت که اینجا میدون مورد علاقه منه که راست هم می گفت. شب ها اونجا پر از آدم بود، دختر پسرها، پدرو مادر ها و بچه هاشون همه اون جا یا در حال راه رفتن و حرف زدن بودن یا توی کافی شاپ بودن،‌متاسفانه کافی شاپ مورد علاقه من یعنی star buks اونجا شعبه ای نداشت، یعنی من نتونستم پیدا کنم. نسبت به repulic square دوروبره اپرا ده برابر بیشتر کافی شاپ و رستوران بود،‌به طوریکه من هر دفعه که از اونجا رد می شدم یه کافی شاپ جدید پیدا می کردم(الان متاسفم که ازشون عکس نگرفتم) یکیش که از همه جالبتر بود میزاش به صورت وایساده وسط پیاده رو بود. البته من هر دفعه می خواستم یه جایی بشینم و یه چیزی بخورم که همواره هم آبجی کوچیکه به نحوی من رو منصرف می کرد!

توی نقشه زیر یه نمای کلی از شهر رو می بینید، این نقشه مربوط به هتلهای شهره اما من توی اون خودم جاهایی که ما رفتیم و مهم بود رو هم دورش خط کشیدم، همونطور که می بینید جایی که ما زندگی می کردیم ، یعنی کومیتاس ، سمت چپ بالای بالای نقشه مشخص شده، از توی نقشه به نظر خیلی دور می یاد اما در واقع فاصله خیابون ما تا میدون اپرا، همش یک ربع هم نبود با ماشین.

ما روز اول فقط یه کم توی خیابون های اطراف republic  گشتیم هم چون هنوز جایی رو بلد نبودیم هم اینکه خیلی خسته بودیم و البته اینکه من به دلایلی وقتی شب می شد احساس وحشت می کردم ، و دوست داشتم که سریع سوار تاکسی بشم و برم خونه ! توی ایروان چند نوع وسیله حمل و نقل بود. اول تاکسی که وسیله شیکی به حساب می یومد در واقع تاکسی ها همه دربست کار می کردن به این صورت که کنار خیابون وایمی سادن و تو می رفتی بهشون می گفتی که می خوام برم فلان جا ، اونم تورو میبرد! که هر دفعه در حدود 1000 درام یه چیزی حول و هوش 3000 تومن هزینه می شد! البته اگه مثلا اشتباهی سوار یه تاکسی مدل بالا می شدی، مثلا یه تویوتای تاکسی مانند، اونوقت 2000 درام می دادی! وگرنه اکثر ماشین ها یه چیزی تو مایه های این بود :

به غیر از تاکسی سه نوع وسیله حمل و نقل عمومی بود، اتوبوس های برقی ، مترو و ون (که بهش می گفتن ماشوتی )که پر استفاده ترینش همین ون ها  و اتوبوس های برقی بود! البته هر دوتاش یه اشکال جالب داشت اول اینکه هیچ کجا به زبونی به غیر از زبون ارمنی چیزی نوشته نشده بود، به غیر از اون هم کلا همه اتوبوس ها و ماشوتی ها شماره داشتن،‌مثلا ۱۳ یا ۲۶ که از یک مسیر مشخص می رفتن ! یعنی شما باید ارمنی می دونستی تا بتونی سوار بشی ! خلاصه ما شب اول وقتی به این نتیجه رسیدیم که می خوایم برگردیم خونه، رفتیم جلوی یکی از همین تاکسی ها و من نوشته ای رو که خانومه برام به زبان ارمنی نوشته بود بهش نشون دادم و به زبون ایما و اشاره بهش حالی کردم که می خوایم بریم اینجا و آقاهه هم به زبون ایما و اشاره بهمون حالی کرد که ok سوار بشین! توی راه یه جا آقای راننده فکر کنم مسیر رو بلد نبود، برگشت و به زبون ارمنی یه چیزهایی به من گفتن، منم که هیچی متوجه نمی شدم تنها کاری که می کردم دوباره آدرس رو بهش نشون می دادم! تا اینکه به سر کوچه ای خودمون رسیدیم و من به آقاهه نشون دادم که اینجاست!‌و اون پیچید توی کوچه و اینطوری من به زبون خودم و اون به زبون خودش، با هم ارتباط برقرار کردیم!

در واقع تو تمام طول سفر همین جریان ادامه داشت، تقریبا ما درصد آدم خیلی کمی رو پیدا می کردیم که بتونه انگلیسی صحبت کنه، فقط سوپری سر خیابون و یه آقاهه توی مغازه کامپیوتری بودن که با ما ۴ کلمه انگلیسی حرف زدن. بقیه کاملا ارمنی و ما هم کاملا فارسی ! در نتیجه تنها راه ارتباط برقرار کردنمون زبون ایما و اشاره بود. مثلا ما یک روز یه نقشه دستمون گرفتیم و راه افتادیم که با اتوبوس یا ماشوتی بریم کلیسای بزرگ شهر رو ببینیم. همونطور که تو خیابون دور خودمون می چرخیدیم و نقشه رو هم دستمون گرفته بودیم ، یه آقاهه اومد جلو و گفت که کجا می خواین برین ؟ ما هم از روی نقشه میدونی که باید می رفتیم رو نشون دادیم و بعد هم اتوبوس رو نشون دادیم و اون توی دفترچه برامون شماره اتوبوسی که باید سوار بشیم رو نوشت.!

یا مثلا توی مغازه ما جنس رو نشون می دادیم و فروشنده با دست یا توی ماشین حساب می زد که چقدر می شه و ما هم پول رو پرداخت می کردیم.! دیگه حتی آخری ها کلی هم توی این زمینه پیشرفت کرده بودیم !

...