به بهانه گوشواره ها!

Nott NOw!

...

پ. ن: آنقدر باورت دارم که وقتی می گویی باران، خیس می شوم.

مطلبی که باید اول نوشته می شد:‌وقتی داشتم گوشم رو سوراخ می کردم یاد سر صف توی کلاس ۴ دبستانم افتادم که ناظممون بهمون می گفت نباید گوشواره داشته باشیم و هرکی گوشواره داشته باشه از نمره انضباطش کم می شه! از اون به بعد من که فقط ۷-۸ ماه بود گوشهام رو سوراخ کرده بودم، دیگه گوشواره ننداختم! و کسی هم یادم نداد که توی گوشم نخ بکنم و کم کم گوشهام بسته شد و من یادم رفت که گوشواره انداختن یعنی چی ! و بعدها وقتی همسن و سالهام گوشواره می نداختن من فقط دوتا خط کوچیک روی گوشم داشتم که هیچ گوشواره ای توش نمی رفت! و خیلی طول کشید تا زمانی رسید که دیگه نمره انضباط به گوشواره ربطی نداشت، اما من حال دوباره سوراخ کردنشون رو نداشتم اونها همچنان دوتا خط بودن که همه رو به اشتباه می نداختن ! و من رو تو حسرت گوشواره دار بودن نگه می داشتن! تا اینکه هفته پیش تو مطب خانم آمپول زن وقتی یه دختری تو همون سنهایی که من برای اولین بار گوشهام رو سوراخ کردم، داشت گوشهاش رو سوراخ می کرد. منم یاد حسرتی افتادم که مدتها پشت گوش انداخته بودم و بعد با چهارتا تق تق تفنگ گوش سوراخ کنی، من الان دوتا گوش واره قرمز کوچولو روی گوشم دارم و دیگه هیچ نمره انضباطی به خاطر این گوشواره ها قرار نیست ازم کم بشه!  

ادامه پ. ن : از وقتی گوشهامو سوراخ کردم، فهمیدم که گوشهام تابه تان! یعنی یکی از لاله های گوشم از اون یکی بزرگتره!

خوب شد جناب تمام نقره ای !