یک یادگاری !
غ : غزلهایی که می خوانی ، شادی و وفا دارد،رقص آرد
ز : زردی خزانم را ، سبزی بهار آرد ، نقشی ز چمن دارد
ل : لطف دل پاک تو ، امید به سر دارد، توحید ،ثمر آرد

فکر نکنید که خواستم از خودم تعریف کنم ها ، من وقتی دوم و سوم دبیرستان بودم یه معلم ادبیات داشتم که از قضا شاعر هم بودن ، آدم بسیار دوست داشتنی بود و هست و من هفته پیش بعد از 10 سال رفتم دوباره دیدمش ، خیلی لذت بخش بود ، این شعر رو ایشون برای من ، گفتن ! خیلی خوبه یک چنین آدمهایی تو زندگی آدم باشن چون زندگی آدم رو تغییر می دن و این خانم یکی از این آدمهای تاثیر گذار بود تو زندگی من !

خوشحالم که دوباره دیدمشون ، امیدوارم که بازم روم بشه که برم پیششون