فقط می خوام غر بزنم ، شما جدی نگیرین !
چند روز پیش یه مصاحبه با محمود خروس توی مجله ای خوندم ، ایشون همون دستیار آرایشگاه زیباست و یا الان راننده اتوبوس هدهد ، آدم جالب و بامزه ای ، از خاطراتش که تعریف می کرد . نوشته بود که ما خاک صحنه خوردیم هر کاری بوده کردیم ، از ساختن تراولینگ برای حاتمی تا بازی کردن نقش یه پیرزن تو فیلم دستفروش ، مخلباف ، همه اینکارو کردیم تا این شدیم !
امروز که داشتم به عنوان اضافه خدمت می رفتم بیابون ، دیدم ما هم که داریم اینجا همه کاری می کنیم ، پس وقتی اونا می گن ما خاک صحنه خوردیم باسیه اینکه عاشق سینماییم ، ما باید بگیم ما خاک کامپیوتر میخوریم برای اینکه .... !؟

می دونین آدم همه اینکارا رو می کنه که هم پولی دربیاره هم چیزی یاد بگیره ، ولی بعضی وقتها آدم وای می سه و از خودش می پرسه واقعا چرا ؟!
این هیچ ربطی به هیچ کسی هم نداره ، دقیقا خودتی که مسئولشی ، وقتی که می خواستم انتخاب رشته بکنم اونموقع ها که کوچیک تر از این حرفها بودم ! یه استاد فیزیک داشتیم که آدم جالبی بود ، یادمه وقتی داشت رشته ها رو معرفی می کرد درباره کامپیوتر اینو گفت : "تو این رشته باید یه پله از بقیه بالا تر باشی وگرنه هیچ فایده ای نداره ! "

همین ، خوش بگذره !

پ . ن : دیروز یه چیز جالب فهمیدم که بعضی از ماها اطلاعات داریم ، فقط اعتمادش رو نداریم که به اطلاعات خودمون تکیه کنیم ! مثلا Rack یه جعبه گنده است که شکل یخچاله توش switch می ذارن خیلی چیز عجیب غریبی نیست ، یا سرور کامپیوتریه که سرویس می ده ! همین ! دقیقا همین !

حق هر گونه برداشتی ممنوع !