بیابون گردی 2
می دونین چه جوری می چسبه از بیابون ساعت 5 برگردی ؟
اینکه کز کنی گوشه ماشین ، موزیک باشه ، سرعتشم خوب باشه ، تو هم راننده نباشی ! آییی می چسبه !
خدا زیاد کنه ماشینایی که از بیابون می یان شهر ! به علاوه همه دوستانی که هستن !
به لوازم مورد نیاز در بیابون داره کم کم یه MP3 Player هم اضافه می شه ، یعنی مترو که خوراکش MP3 Player ، خوب تو بیابون هم که معلومه هیچ نوع آلت موسیقی نیست ، پس باید به فکر بود دیگه !
راستی خوابیدن تو اتوبوس هم کیف می ده ، البته فقط اتوبوس واحد ، نمی دونم چه حکمتیه که من تا می شینم ، می خوابم ، جالبیش اینه که قبل ایستگاه یه دفعه ناخودآگاه از خواب می پرم ! جالبه به هر حال !
امروز دوتا دعوا دیدم ، این از مزایای نداشتن ماشینه ، آدم در بطن جامعه است ! خلاصه اولیش این بود که اتوبوس ما صبح خورد به یه ماشینه ، بعد فقط چون ماشینه مقصر بود اتوبوس به راهش ادامه داد ، اما ماشینه دید که دعوا نشد ، گازشو گرفت و پیچید جلوی اتوبوسه و شترق ! خلاصه جماعت ریختن پایین و شلوغ شد، مارم سوار یه اتوبوس دیگه کردن !
شب هم تو اتوبوس دعوا شد ، یعنی من خواب بودم یهو دیدم یکی داد می زنه که "من که حرف بدی تازه بهت نزدم " بعد ما نفهمیدیم اینا سر چی دعوا کردن ها ، ولی دوتا ازاین مدل پسر روشنفکرا ، از این ریش بلند و موی بلند ، با دوتا سرباز که فکر کنم سنشونم کم بود ، مدل دعوااینا داشتن ، این به اون می گفت اگه تو حق مظلوم رو نگری ،یعنی دین نداری ! " حالا این چه ربطی داشت خدا داند ، مردم هم تا کم می یارن پای دین و ایمون و می کشن وسط ! حتی یارو از امام حسین هم صحبت کرد که آره امام حسین چرا شهید شد ؟ برای دفاع از مظلوم !!!!!! بعد دیگه کوتاه اومد !

اینم از این ، البته امروز خوب بود ، چون مقر ما تو بیابون شلوغ بود ، طوریکه دیگه جا نبود بشینن ، بچه ها از case با سیه نشستن استفاده می کردن ! به قول یکی از همکاران تفریحات خوبی بود !

شب خوش