نزدیکیهای نقطه جوش ...

خیلی مسخره است ، من کلی حرف دار م که بزنم حتی کلی حرف هم نوشتم ، اما الان حوصله ندارم که اینجا بنویسم شون فقط میخوام غر غر غر غر بزنم همین ! اه خیلی امروز فردا و پس فردا روزهای مزخرفیه ! چرا دقیقا هیچکس وجود نداره که سه روز وقتش خالی باشه ؟ چرا دقیقا دقیقا دیشب باید من آن لاین اون ادی رو بیبینم و همه اون فکرهای .... بیاد دوباره تو ذهنم چرا دقیقا هیجایی نمیشه آدم از خودش فرار کنه ؟ هان ؟ یک سوال وجودداره لطفا فلسفه بازی نکنید ، چرا دقیقا اینهمه انسان تنها وجود داره ؟ هان ؟ هان؟ با این پست ایشون خیلی موافقم بشدت بشدت بشدت !
بعدش فکر کردم که خدا داره می گه : "ببین فرزندم ، خودتی که باید از پس مشکلاتت بر بیای نباید به کسی وابسته باشی من این بلاها رو سرت می یارم که مستقل بشی ! " من یه دعوای اساسی به خدا بدهکارم ها !
جاده هم که شده جزء گروهای فلسفی و عرفانی و به گفته مرشد نباید دیگه تنهایی رفت همین الانشم بنده رد صلاحیت شدم باسیه تنها رفتنم ! خلاصه که می تونید این پست رو نخونید و بی خیال بشین ، اما لطفا گیر ندین که چرا الان اینا رو گفتی ما بودیم و غیره آدم هر حرفی که می زنه نباید شما ها جدی بگیرید ، اصلا آدم نباید هر پستی رو بخونه ! اینکه آدم هر پستی رو نباید بنویسه هم هست ها ، من یه دفعه یه پست نوشتم که بدجوری  بعدش حساب دستم اومد که آدم هر حرفی رو نباید بزنه ، ولی خب من اینجار و باز کردم که یکذره بتونم فریاد مجازی هم بزنم وگرنه اگه اینجام مثل حالت عادیم باشم که خب بیکارم مگه ،‌نمی نویسم . تازه نویسنده هم که نیستم !

همین ! خوش بگذره

راستی یه دعای سحر گاه اینه باسیه روزهای آینده : خدایا تمامی کسانی که برای کارشناسی ارشد درس خوندن رو قبول بفرما اما این نظام کنکور رو از سر ما باز بفرما بزودی . ان شاءالله