می خوام بگم ... می خوام بگم.. خب خودتون ببینید!

امروز آخرین روز سال ۸۵ بود، از اولش انگار نمی خواست تموم بشه . همش داشت کش می یومد با اینکه همه آدمهایی که تو شهر مونده بودن با سرعت نور سعی می کردن همه کارهای عقب افتادشونو انجام بدن و زودتر برسن به اونور سال اما این روز آخر سال ۸۵ می خواست انقدر کش بیاد که هیچ وقت تموم نشه . شاید دلش می خواست همیشه سال ۸۵ بمونه یا شاید اونم کسی رو می شناخت که مثل نقره ای  از آغاز بهار می ترسید و برای اونم که شده می خواست جلوی اومدن سال جدید و بهار رو بگیره . اما با همه تلاشش دیگه الان آخرین لحظات عمرشو داره می گذرونه با تموم شدن امروز ،یک سال هم تموم می شه و با روز بعد یک سال جدید شروع می شه . این دو روز ، توی همه سال معروفند چون با یکی کل روزهای سال رو می بندن و با اون یکی کل روزهای سال جدید رو باز می کنن . پس می شه گفت خداحافظ سال ۸۵ و سلام سال ۸۶ . سال ۸۶  سعی کن باسیه رو کم کنی هم که شده از سال ۸۵ شادتر باشی ، لطفا از سال ۸۵ دوستی بیشتری و مریضی های کمتری باسمون بیار  . ببینم تو می تونی موفقیتهای زیادتری رو توی خودت جا بدی یا نه ؟ پس سال ۸۶ یه یا علی بگو و سال قشنگ تری برای هممون باش !

خب هنوز یکی دو ساعتی از آخرهای سال ۸۵ مونده ، بابام امروز سر میز نهار ، همون موضوع انشای سابق راهنمایی رو ، پرسید که امسال خود را چگونه گذراندید ؟ البته خودمونیش می شه ، امسال سال خوبی بود باستون یا نه ؟ بهش از ظهر تا حالا فکر کردم (البته سر میز من ژست روشنفکر گرفتم و گفتم من خیلی نمی فهمم سال خوب یعنی چی، بد نبود ! ) اما خب حالا می شه گفت که امسال سال جالبی بود ، پر از فراز و نشیب بود و پر از تغییرات جالب ، مثل همه سالها یسری آدمها رفتن ، یسری اومدن . یه سری دفترای دوستی  بسته شدن به سری دفترها باز شدن، یه سری هم صحافی شدن و محکمتر شدن. امسال به چشم خودم دیدم آدمهایی که برای هم ساخته شدن چه جوری همو پیدا می کنن . امسال تصمیماتی رو گرفتم و تصمیماتی رو هم گذاشتم برای سال بعد. همه اینارو که باهم جمع کنی و بعد تقسیم کنی آخرش هم مدشو بگیری و دو بار دور کلت بچرخونی می شه که : امسال هم خوب بود . انشاءالله که سال بعد بهتر از این باشه !

کل این حرفها برای این بود که مثلا بگم : عیدتون مبارک !