بعضی از ما آدمها موجودات غریبی هستیم . گویش متفاوتی داریم . توی بعضی از ما یه آینه کارگذاشتن .
برعکسیم !
می خندیم درحالیکه گریه می کنیم.
سلام می کنیم در حالیکه می گیم خداحافظ.
دعوا می کنیم در حالیکه می گیم دوستت دارم.
کار می کنیم در حالیکه متنفریم از کار.
حرف می زنیم ٬ حرف می زنیم ٬ حرف می زنیم در حالیکه عاشق سکوتیم.
سکوت ِ سکوتیم در حلیکه پر از حرفیم .
بعضی از ما آدمها باید برگردیم . باید آینمون رو توی آینه ببینیم.
تعداد کمی از ما یاد می گیریم آینه رو بشکونیم و تعداد زیادتری یادمون می ره آیینه وجود داره . فکر می کنیم باید اینجوری باشه ٬هیچ کاری نمی کنیم ٬ برعکس می مونیم و تعجب می کنیم که چرا هیچی دورو برمون درست اتفاق نمی افته . همیشه منتظره یه کسی هستیم که بیاد و همه چیز رو درست کنه . همیشه منتظر یه معجزه ایم .
معجزه شکستن یه آیینه!