چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

یکم روز مرگی به علاوه ماه و ستاره !

خب اگه خدا بخواد، زندگی داره به حالت اولیه بر می گرده ! کلاس زبانی که نصفش دودر شد اما همیشه وجودش حضور پررنگی توی زمانم و وجدانم داشت (ناسلامتی کل پول عیدیم رفته بود پاش ! ) داره یکشنبه تموم می شه و دیگه بعداز ظهرها آزاد ! و این بیابون مورد نظر که انقدر ما رفتیم و اومدیم آباد شده هم، بازم به قول معروف گوش شیطون کر ، داره دوشنبه دیگه درش بسته می شه ! (حالا یه نذری چیزی بکنم که بیشتر از این کش نیاد) البته کم مونده که مارو بندازن از اونجا بیرون ها ! اما ما با پرورویی وایسادیم میگیم نه ! ما می خوایم کار کامل تحویل بدیم !
خلاصه که اینجوری ،‌حالا من در راستای اینکه آدم همیشه آخر کار ، کارش میگیره ، الان یکهفته است که رفتم بیابون بست نشستم ، که به زور و جیغ و ویغ و انجام هر کاری ، قالش کنده بشه بره . از اونورم از دیروز میخوام تا یکشنبه به صورت مستمر برم سر کلاس زبانم ، که هر دفعه که می رفتم همه می گفتم به غزل خانم مشتاق دیدار ;) ! البته خداییش دیروز که سر یکی مونده به آخرین کلاس Writing رفتم ، کلی حسرت خوردم که چرا سر این کلاس کامل نیومدم ، چون به غیر از انگلیسیش ،‌برای همین فارسی نوشتن آدم هم خوب چیزی بود !
آقا چند شب پیش این ماه رو دیدین یه ستاره بهش چسبیده بود! خیلی بامزه بود، ‌من البته اولش که کامل بهم نزدیک بودن چون چشمهای دوربینم همراهم نبود ، درست ندیدم اما بعدش که دورتر شدن دیدم ،‌خیلی خوشگل شده بود! البته نظریه های مختلفی وجود داره که ستاره دقیقا کدوم سیاره بود(پس ستاره نبود!) یه سری گفتن مریخه، یه سری هم گفتن زهره است ! خلاصه که من انقدر ذوق کردم برداشتم به دوستان پیام کوتاه فرستادم که آی ملت ماه رو ببینین ! همه هم خوشبختانه دیده بودن و کلی هم جواب اومد، باعث شد با دوستان خوش و بشی بکنیم !
خب دنبال عکسش می گشتم، دیدم طبق این سایت آسمان پارس ، همون زهره بوده ، بعدشم اسم این اتفاق هست "اختفای زهره پشت هلال ماه" اینم عکس زیبایی در این رابطه که در کنار مناره های مسجد اصفهانه ;) :


ماه و زهره


خوش بگذره

نظرات 4 + ارسال نظر
شاذه چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:18

سلااامممم
اول!
هنوز نخوندم. فقط جوابمو خوندم! امیدوارم کامی جدید خیلی خوب باشه.
نه فک کنی بین مار و عقربا زندگی می کنم. ولی یه بار تو آشپزخونه یه مار بود یه بارم تو حیاط عقرب بود. با بقیه ی حشرات هم زندگی مسالمت آمیز داریم:)

مامانی ، همین الان آپ کردم ،‌هنوز تموم نشده بود که دیدم یه کامنت دارم ، از تعجب شاخ دراوردم که کی انقدر سریع کامنت گذاشت ;) بازم می گم من که نمی تونستم اونجا زندگی کنم ! اگه عکس رو ندیدی دوباره رفرش کن ببین ! خوش بگذره من برم سر کارم الان اخراجم می کنن ;)

شاذه چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 11:22

کو؟ عکس نیس:( من که ندیدم(گریه)
منم کلاس زبان می خواممممممممممم نه هر کلاس زبانی. کلاس زبان خاندایی جونم که کلی اطلاعات عمومی آدم افزایش پیدا می کنه علاوه بر لهجه ی امریکن که آدمو می کشن تا درست تلفظ کنه!!! وااااااااای می خواممممممممم

آخه مامانی جونم من هنوز عکس رو نذاشته بودم که تو اومدی ;) من تو دو مرحله همیشه بروز می کنم ، یکی متن می نویسم ، یکی عکس می زارم! حالا عکس هست بیا ببین ! ;)

شاذه چهارشنبه 30 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 17:54

سلاممممم
حالا دیدم! خیلی جالبه:)
داستان جدید شروع شد!

جاوید پنج‌شنبه 31 خرداد‌ماه سال 1386 ساعت 10:09 http://WwW.GameZ.Ir

سلام

یادم آوردی خیلی وقته وقت نکردم آسمون رو نگا کنم !

موفق و پیروز باشید

جاوید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد