خب دیدین بعضی وقتها آدم گیر می ده به یه کاری و ول نمی کنه
خب من الان همش فیلم نگاه میکنم
خب الان منتظرین که من بگم چه فیلم هایی! اما من نمی خوام لیست همه رو بگم بلکه می خوام از یکیش فقط بگم : Sweeny Todd
خب من این فیلم رو دیدم ، با اینکه بهم گفته شده بود که نبینم، به یک دلیل چون توش Jonny dep داشت، یعنی خداییش از خیلی وقت پیش که رامین تو وبلاگش این فیلم رو معرفی کرد دوست داشتم ببینم و دیشب دیدمش!
خب فیلم وحشتناک خوبی بود. یعنی فیلم وحشتناکی که خوب ساخته شده بود و این وحشتناک بودنش رو بیشتر می کرد. من کلا موجود حساسیم تو فیلم دیدن و اصلا سراغ فیلمی که یکم بخواد اعصابم رو خورد کنه نمی رم! این اعصاب خورد نمی کرد له می کرد! یعنی اون موقع که داری فیلم رو نگاه می کنی که خب کلی صحنه های خون و خونریزیش باعث می شه که حالت بد بشه اما راستش رو بگم من نتونستم خودم رو راضی کنم که بلند شم و برم و دیگه ادامه اش رو نبینم.
و حالا که یک روز از دیدنش می گذره انگار فیلمه تو کلم خونه کرده باشه همینجور ته ذهنم دور می زنه و وول میخوره. هی یه صحنه ای یادم می یاد و انگار دوباره اون صحنه ها رو پشت سر هم می بینم. آوازهاش حرکت هاش ماجراهاش! و بدجوری واقعین یعنی با اینکه مثلا تو زمان گذشته است ولی انگار همین الان هم می تونه اتفاق بیوفته! و دست آخر اینکه یه چیزی خیلی توم اثر گذوشت که یه جا خوندم کارگردان این فیلم گفته که از دنیا نا امید شده که یک چنین فیلمی ساخته و دنیا به نظرش همین شکلیه!
وا قعا وحشتناکه اگه یکی دنیا رو اینطوری که Sweeney Tod می بینه ببینه ! و من امروز با خودم نگاه می کردم اینکه این فیلم انقدر طرف دار داره خودش نشونه ای از اینه که دنیای ما داره به همین بدی می شه؟ یا مثلا اینکه انسانها از این جور وحشی گری لذت می برن حالا در این حد که بشینن فقط نگاه کنن؟ مثل زمانی نیست که گلادیاتور ها رو مینداختن جلوی ببرها و همه می شستن نگاه میکردن؟
راستش من یه سوال اساسی دارم اینکه چرا هیچ کس توی اون محله متوجه نمی شد که هرکی میره اون تو بیرون نمی یاد؟ چرا هیچ کس دنبال ماجرا نبود ؟ به غیر از اون پیرزن دیوانه؟
در واقع که الان این متن رو می نویسم دو احساس متضاد با هم دارم ! از فیلم حالم بد می شه و همچنین خیلی خوشم اومده!
باسیه همین پیشنهادی بهتون نمیکنم که ببینید یا نببینید!
خوش بگذره
همین نداشتن ایده ادم و ترغیب می کنه به تماشای فیلمی که گفتی!
وقتی فامیلتون اومد و دادم بهش تو هم بگیر ازش ببین :) اصلا می خوای به عنوان جایزه بدم بهت؟
پس چون فراغت یافتى، به دعا بکوش؛
و با اشتیاق، به سوى پروردگارت روى آور.
راستش این دو تا متن آخرت خیلی چنگی به دلم نزد . نظر به قلمی که دارین توقعم بیش از اینها بود
راستش من قلمی ندارم! و بیشتر راستش من بیشتر اینجوریم تا اونجوری و بازم بیشتر تر راستش خوب آدمی زاده دیگه بالا پایین داره!
گمو گورش نکن فیلمو ها! می خوامش!
کامنت پست قبلیتو تو بلاگ پسر یخی گذاشتم!
در ضمن خوش باشی عزیزم با این فیلمای اجق وجق!!
عزیزم متاسفم که دوستات با هم به فکر چیزهای بد بد می یوفتن که تو دوست نداری! و واقعا با این فیلمهای اجق وجق بعضی وقتها خوش می گذره!
بی ربط ! می گم تا حالا شده یه مطلب رو زود تر از ساعت نه شب ارسال کنی !؟؟
تو کامنتهای پست قبلت برات یه مطلب مهم نوشتم.
من راستش با اینکه فقط فیلم رو مرور کردم کلی اعصابم خورد شد ولی به قول تو اینجور فیلمها آدم رو قلقلک میدن که ببیندشون، نه به خاطر اینکه لزوماً دوست داشتنی باشن بلکه به نظر من اینجور فیلمها رو آدم به خاطر فضای جدیدی که خلق کردن (مثل فیلم سرنوشت ناگوار) دوست داره!
آره درست میگی البته من این سرنوشت ناگوار رو ندیدم! اما این فیلم به لحاظ ساختار فوق العاده اش کشش داره ! احساس می کنی که یک اثر باشکوه رو دیدی ! حالا هرچقدر هم حالت بد شده باشه از مضمونش اما نمی تونی بگی که ساختار فیلم اشکالی داشته ! واقعا باشکوه بود!
اون زهرا این زهرا نیست که! این که فامیل من نیست که!