به دلیل نه چندان دوست داشتنی و به خاطر عزیزی که دوست داشتنیه امروز سرو کارم به بیمارستان افتاده بود. خوب و موثر بودن اون عزیزی که الان روی تخت بیمارستانه باعث شده بود که آدمهای زیادی کار و زندگیشون رو ول کنن و اون یک ساعت ملاقات رو توی اون سالن انتظار باشن و همه تلاششون رو بکنن که به هر چی اعتقاد دارن متوسل بشن تا شفای مریض هرچه زودتر همه رو شاد کنه.
عجیب ترین صحنه این بود که اونجا مهم نبود ، مال چه فرهنگی و چه اعتقادی باشی خانم روشنفکر فلان مدرک کنار زن زیر دیپلم قرار می گیرن و هر دو یک ذکر رو می خونن. هر دو معتقد به نذر برای فلان امام هستن و هردو تو کیفشون یه تیکه از فلان دعا رو برای محافظت دارن و هر دو مطمئنا که باید مواظب چشم و نظر بود.
می دونین همین صحنه وحدت این آدمهای که در ظاهر هیچ ربطی به هم نداشتن خیلی دلگرم کننده بود. همه اون آدمها یه چیز می خواستن و هر کدوم به روش خودش اونو بیان می کرد. یکی نبات می داد یکی آب مال فلان امامزاده، یکی می گه کدوم نماز رو بخونی بهتره.
برای اون آدمها مهم نیست که من یا فلان آدم عاقل دیگه چقدر فکر می کنه کارشون درسته یا غلطه ، مهم نیست از نظر علم و قانون چقدر اینها امکان پذیره . اما اون آدمها اونجا بودن و همه دعاهاشون توی هوا موج می زد. و اثر خودش رو داشت.
می شه مثل همیشه گفت اه این فرهنگ ایرانیهاست این فرهنگ قرو قاطی داریم که هم شب احیاء داره و هم GOODBYe Party ! اما مسئله اینه که همه این آدمهای قروقاطی با بودنشون با اعتقاداتشون بهت احساس خوبی می دن، اینکه تنها نیستی ، اینکه کنارت هستن تا با هر چی که بهش ایمان دارن کمکت کنن و این قشنگ و دوست داشتنیه!
به خاطر همه این هاست که ایرانی بودن رو دوست دارم!
سلام خسته نباشید وب فعالی داری حاضر به ابتدل لینک هستی.
من میگم دلیلش اینه که تو دل همه آدما خدا وجود داره کافیه ببینیمش
نیستی
میخواستم خواهش کنم اگه ممکنه تبادل لینک کنیم.
www.sofreyetork.blogfa.com
یه چیزی ته وجود همه آدما هست که بهش میگن ایمان که یه جاهایی مال همه شعله ور میشه
سلام دخمل گلم!
من با قصه برگشتم
منم این اتحاد رو خیلی دوس دارم
مفقود شدی
سلام غزل جون. خوبی؟
کمیاب شدی؟ دیگه داره صدای چراغ خاموشها هم در میاد:)