چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

دوباره سلام !

امشب اتفاق خیلی جالبی افتاد. خوب ماجرا از این قرار بود که ما امروز با یه وبلاگ و بلاگر جدید آشنا شدیم به اسم آقای  ترانه آزادی معرف ایشون هم خوب از دوستان بسیار خوب ما خانم سیاه و سفید بود بعد این آقای ترانه آزادی یه پست داشت که باحال بود و من و برد به حال و هوای خوابگاه و اون دوران (حالا خیلی دوران سانسکرید نیستا هنوز یک سال نشده ) بخصوص این کلمه  دمپایی ها ! منو یاد وبلاگ قبلیم انداخت و یه دفعه رفتم سراغ بلاگر و دوباره سعی کرد م که نام کاربریم و پیدا کنم و خلاصه این بلاگر هم خوش مرامی کرد و چیی؟ من به وبلاگ قبلیم (یک دخترمعمولی ) رسیدم خیلیی حال داد خیلیییی . من اون وبلاگم رو خیلی دوست داشتم خیلی باش حال می کردم با نوشته هام با کامنتهای دوستام یه دنیای بود با فضای اون موقع به قول معروف wow خیلی حال کردم ! حالا که اونجا دوباره هست می خوام یه کاری کنم و یه سری از نوشته های اونجارو که خیلی فوق العاده دوستشون دارم رو بزارم اینجا ! البته یه وبلاگ دیگه رو هم دیدم که برعکس اون یکی ناراحتم کرد و کلا می خوام بسوزونمش ;) خلاصه که از دست اندر کاران برنامه کمال تشکر رو داریم به خصوص از بلاگر محترم که خیلی سریع با تکنولوژی وبلاگ منو به من برگردوند ٬ همین اومدم بگم که همه بدونن ;)

خوش بگذره

راستی یه داستان خیلی دوست داشتنی رو دوباره پیدا کردم در باره طناب و کوهنوردی که انقدر به طناب خودش محکم می چسبه که یادش می ره خدا بیشتر می دونه ٬ اینم خوب بود خیلی کلا امشب خیلی خوب بود !