چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

من نبودم، دستم بود!‌

خب چند وقت که ما نبودیم ، فیروزه یه بازی شرکت کرده به اسم اینکه چرا وبلاگ می نویسین که من چون نبودم توش شرکت داده نشدم ، اما حالا می خوام خودم خودم رو تو یه بازی دیگه شرکت بدم به این اسم که چرا وبلاگ نمی نویسم !

یکی از دلایلش اینه که این چند نفر خیلی خوب وبلاگ می نویسن و من وقتی وبلاگهاشون رو می خونم و می بینم که مثل اینا نمی نویسم حس نوشتنم از بین می ره : یک فیروزه ، که وبلاگش ته صداقته! تو این مدت سعی کردم به صداقت نوشته های اون نزدیک بشم و منم با خودم حداقل تو وبلاگم روراست باشم که خب نشد!‌ دو نیلوفر و بودنش : این ته داستان و نویسندگیه ، دقیقا نوع وبلاگ نویسی که من دوست دارم ، زندگی عادی روزانه رو تو قالب یه داستان ساده به خوردت می ده ، نوع نوشتش روون و راحته و حتی آخرین بحث های فلسفی و اجتماعی و سیاسی رو جوری با روزمره عادی قاطی می کنه که حتی اگه مخالفش باشی تا ۴- ۵ ساعت بعدش داری به اونایی که گفته فکر می کنی . سه توکای مقدس : می شه گفت که من یکی از آرزوهام اینه که وقتی به سن تو کا شدم مثل اون شده باشم . نمی دونم تعریف دقیقش چیه ترکیب کاملیه از صداقت و داستان و رک بودن و راحت بودن و رویا و به قول خودش "از هر انگشتش یک هنر می ریزه " چهار نقره ای : با اینکه فعلا اونم کرکره شعر گفتنش رو کشیده پایین  و مثل اینکه انجمن شعره نتیجه معکوس داشته ، اما اگه شعر بگه کل احساس من رو داره و دیگه احتیاجی نیست که من خیلی بنویسم که چه حسی دارم !‌ پنج جاوید : وبلاگش ته اینفو که به خورد ملت می ده، تخصصش تو بازیه و همین رو به صورت خوبی داره عمومی می کنه !‌ یعنی منفعت داره کارش . شش نگارین: داستان عشقولانه روزانه من رو به صورت خوبی تامین می کنه و هروقت که از این دنیا خسته می شم و رویا کم می یارم کافیه به داستانهای اون فکر کنم و خوشحال بشم که هنوز کسایی هستن که به رویا ها اهمیت می دن !

و خیلی های دیگه ...

می دونین من از همون بچگی اینجوری بودم ، وقتی تو یه کاری یکی کارش از من بهتر بود من خودم رو مقایسه می کردم و بعدش به جای اینکه تلاش کنم می کشیدم کنار :)) الان نکشیدم کنار اما حرفی ندارم یعنی وقتی آدم حرفی برای گفتن نداره ، بهتره که سکوت کنه مگه نه !

آره فیروزه جون می دونم که خاطرات ارمنستان مواد خوبیه برای وبلاگ نوشتن ، حتی یواشکی بگم که یه چیزهایی هم تو کاغذ نوشتم اما حسش رو ندارم !‌ مغزم هنوز آرامش نداره که بتونم سر صبر بنویسم و همه اینهارو هم دارم هول هولکی می نویسم که بهونه ای بیارم برای اینکه دیر می نویسم همش هم برای اینه که به قول جاوید همین چندتا خواننده وبلاگم رو هم کامل از دست ندم !‌

به هر حال با عرض معذرت از حضار محترم که اینجا سر می زنن یکم دیگه صبر کنین من بازم برمی گردم ایندفعه با یک شروع خیلی بهتر و جدیدتر !‌

خوش بگذره