چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

چرک نویسهای جادویی

اگر جلوی اشتباهات خود را نگیرید، آنها جلوی شما را خواهند گرفت

خلیج همیشه فارس من!

خب ایندفعه سفر نامه مصور براتون می زارم! چونکه به غیر از این عکسها و متنی که اوندفعه در مورد جا موندن ازهواپیما گذوشتم بقیه اش دیگه خیلی شخصی بود. فقط بهتون توصیه می کنم که همیشه سعی کنید چندتا دوست خوب داشته باشید که اقصی نقاط ایران پراکنده باشن و شما بتونید هر چند وقت یکبار برید سرشون خراب بشید;)

اینجا ساحل جنوبه! یعنی دقیقا ساحل خلیج فارس همینطور که می بینید سفت و مواجه و جالبیش جزر و مد زیادشه شاید چندین متر دریا شب ها می ره عقب و می یاد جلو.این دقیقا اولین چیزی بود که من از خلیج فارس دیدم

Eskele 

اسکله! جایی که من برای دیدنش خیلی شوق و ذوق داشتم.

همچنان اسکله از یک نمای دیگه در حال تعمیر. از اون دولفین اون وسط خوشم می یاد!

Janatan

janatan2

و بلاخره جاناتان مرغ دریایی، باهاشون میشه پرواز رو تجربه کرد! اما با تمام این وجود تنبل ترین نوع موجوداتی هستن که دیدم! باسیه همین دوستشون داشتم. بال می زنن تا توی یه ارتفاعی روی سطح باد قرار بگیرن بعدش تنها کاری که می کنن ثابت نگه داشتن خودشون روی باده!

اینم چندتا صحنه از پرواز دسته جمعیشون! جالبیش اینه که وقتی با لنج می رفتیم انقدر می یومدن نزدیک که فکر می کردی الانه که بتونی دست دراز کنی و بگیریشون. و کلی هم حرکات نمایشی انجام می دادن مثلا مردم که باسشون خوراکی می نداختن سعی می کردن توی هوا بگیرن!

خب اینم یک عدد لنج به سبک بندرعباس! من دوست دارم که روی یکی از اینها زندگی کنم. به خصوص که یکیشون بود اون طبقه آخر یه دست مبل هم گذوشته بود! فکر کن چه حالی می ده!

اینم یک عدد ناخدا در لنجش! یه آقایی می گفت این ناخدا ها که لنج دارن چون یکم وضعشون خوبه ۴-۵ تا زن دارن و یک عالمه بچه قد و نیمقد!! البته راست و دروغش پای گوینده خبر!

اینم اون لنجی که ما لق لق باهاش از بندر عباس تا قشم رفتیم. نکته جالب توی عکس اون خانم مقنعه ای که پشت به دوربینه یه خانم خارجی بود که با یه گروه اومده بودن بیچاره نمی دونم بهش چی گفته بودن چون توی این گرما یک مقنعه سفت و کفش و جوراب پاش کرده بود! از همه محجبه تر بود!

اینم صحنه ای که مدتها یعنی از زمان طفولیت تا به حال ندیده بودم! نوشابه توی یخ روی گاری برای فروش! نوشابه تگری بدم خدمتتون؟

اینم خلیج همیشه فارس! این آب خون من رو بجوش می یاره!

اینم یک تصویر از یکی از خانم های محلی و سنی بندر عباس. بازهم یه بنده خدایی گفت که این نقاب ها رو وقتی که ازدواج می کنن به صورتشون می زنن که یعنی دیگه فقط به یک مرد محرم هستم. من از یکی پرسیدم سختشون نیست توی گرمای بندر عباس؟ گفت نه !!!

خب بعد از اینهمه عکس و توضیح یک سوال دارم. هرکس درست جواب بده بهش جایزه می دم!

این تصویر آخر شما رو یاد چی می ندازه؟ اگه کسی نتونست حدس بزنه بعد راهنمایی هم میکنم!

همچنان عیدتون مبارک!

پ.ن: مریم جان مرسی از مهمون نوازی خودت و همسرت واقعا مسافرت فراموش نشدنی بود!مرسی بازهم بازهم بازهم!

پ.ن: می دونم که الان صدای علیرضا در میاد که بابا این سفرنامه ارمنستان چی شد؟ راستش جدا ببخشید که من انقدر بد قول از آب در میام! اما فکر کن اگه من سفرنامه ارمنستان رو تموم کنم تو به چه امیدی هی بیای اینجا سر بزنی خب ؟ ;))

نظرات 11 + ارسال نظر
[ بدون نام ] یکشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 03:24

لانگ جان سیلور!

فیروزه دوشنبه 12 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 16:45

خب معلومه:تایتانیک!
قوه ی تخیل رو حال می کنی!!!:دی

جاوید سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 00:05 http://gamez.ir

این شبیه ناو آمریکایی که قایق های تندرو ایرانی دارن بهش حمله می کنن ! عمرا اگه کسی همچین قوه تخیلی داشته باشه :))))))))))))))))))))))

نقره ای سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:47

ناخدا خورشید؟

علیرضا سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 09:39

ممنون که خودت گفتی و کارمو راحت کردی ولی خب ..... حالا.....بالاخره اش چی ......؟

غزل سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 16:57

واقعا که هیچ کدومتون قوه تخیل ندارین! یعنی همه تون کودکیتون یادتون رفته ! قابل توجه فیروزه! بزرگ شدی دیگه همینه! راهنمایی که به همتون می کنم اینه ! کارتونه! یعنی دیگه این دفعه نگید واقعا که !

جاوید سه‌شنبه 13 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 17:39 http://gamez.ir

یوگی و دوستان ! همون که کشتی شون پرواز می کرد ! البته کارتونش از سن من یکم خارجه من زیاد چیزی ازش یادم نیست !

زهرا چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 00:05 http://www.1fenjan-harf.blogsky.com

جزیره ناشناخته؟همون کنا و سرنتی پیتی.(اینو به خاطر جو حاکم گفتم!ولی من واقعا یاد اون سالی افتادم که تو اصفهان خشکسالی شده بود و ماهی های زاینده رود به گِل نشسته بودند و بوی زهم،از چند کیلومتری رودخونه می آمد)

فیروزه چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 00:17

غززززززززززللللللللل.این راهنمایی خیلی گنده بود.خب میذاشتی این بازیه حدس بزن،یه کم بیشتر طول میکشید:(
من با کارتون آقای جاوید موافقم!
(چقدر بامزه میشه این حدسمونم غلط باشه!)

غزل چهارشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:10

بازی ادامه داره ! تا فردا شب! من راهنمایی کردم چون که دیدم همه دارن دیگه خیلی پرت می زنن یکم نا امید شده بودم اونروز یک نفر هم نزدیک نشده بود حتی ! به هر حال تلاش کنید جالب شد! :)

نقره ای پنج‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 01:49

ببینم ... تو انتظار داری مثلاً یاد تنسی تاکسیدو بیوفتیم؟؟! یا مثلاً خاله ریزه؟ نکنه واتو واتوه؟؟ شایدم چوبین و برونکا؟؟ ممول و دختر مهربون چی؟
با توجه به اینکه هیچ کدوم از اینهایی که گفتم ... توش کشتی نداره ... من یاد ویکی ... تو همون کارتون وایکینگها هم می تونم بیوفتم ... حال آنکه همون کنا و سرنتیپیتی ... و اون کاپیتانه ... به نظرم از همه بهتره!

(تازه یاد شو آکوآ هم می اوفتم!! همون که می گفت ... my oh my!! ... بقیشم یادم نیست!!)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد